نگاهی به پیشینه رویکرد حکام آل سعود به قضیه فلسطین نشان میدهد که آنها از همان بدو تأسیس حکومت عربستان، همواره منافع شخصی و نفع قدرتهای بزرگ را بر منافع ملت فلسطین و دفاع از حقوق برحق آنها ترجیح دادهاند.
به گزارش اربعین به نقل از پالیتیکس، عبدالعزیز بن عبدالرحمان آل سعود معروف به ابن سعود، در سال ۱۹۰۲ میلادی حکومت عربستان سعودی را تأسیس کرد. وی پس از به چنگ آوردن بخش عمده شبه جزیره عربستان از جمله حجاز و دو شهر مقدس آن یعنی مکه و مدینه، به طور رسمی تأسیس حکومت عربستان سعودی را در سال ۱۹۰۲ اعلام کرد و تا سال ۱۹۵۳ که درگذشت در این کشور حکمرانی کرد.
در طی دوران حکمرانی طولانی ابن سعود، در نیمه اول قرن بیستم حوادث بزرگی رخ داد که منجر به شکلگیری خاورمیانه به شکل کنونی شد. از جمله این حوادث میتوان به جنگ جهانی اول و قرار گرفتن کشورهای عربی عراق، اردن، سوریه و لبنان تحت قیمومیت قدرتهای بزرگ اروپایی اشاره کرد. شاید مهمترین موضوع در آن زمان بالا گرفتن درگیری بین یهودیان و اعراب در فلسطین به سبب رشد شهرکنشینی یهودیان در فلسطین و افزایش نفوذ آنها بود؛ اوج این درگیری در سال ۱۹۴۸ بود که رژیم موسوم به اسرائیل تشکیل شد و جنگی که پس از آن رخ داد.
پروژه صهیونیستیسازی فلسطین بر افزایش تعداد یهودیان در فلسطین، تأمین مالی صهیونیستها و ایجاد یک رژیم سیاسی مستقل متمرکز بود. فلسطینیها در برابر این جریان قیام کردند زیرا حقوق آنها را پایمال میکرد و درگیری و جنگ آنها با این رژیم اشغالگر در آن زمان با پشتیبانی کشورهای عربی همسایه انجام میشد. ابن سعود به عنوان حاکم تنها کشور مستقل منطقه چارهای نداشت جز اینکه به قضیه فلسطین بپردازد. وی دریافت که این درگیری پیامدهایی خواهد داشت که کل منطقه را در بر خواهد گرفت و برجایگاه عربستان تأثیر خواهد گذاشت. این درگیری صبغه دینی و سیاسی داشت زیر قدس از مهمترین مکانهای مقدس مسلمانان بعد از مکه و مدینه است.
الحاج امین الحسینی، مفتی قدس در آن زمان از مهمترین رهبران فلسطینی بود که نقش دینی و سیاسی مهمی داشت. الحسینی سعی کرد که جهان اسلام را در این درگیری وارد و خود را به عنوان رهبر جهان اسلام معرفی کند که این امر برای رهبری ابن سعود، تولیت حرمین شریفین در حجاز که به نوعی خود را رهبر جهان اسلام به شمار میآورد، یک چالش به حساب میآمد.
از نظر دینی، ابن سعود کشور عربستان را بر مبنای تفکر وهابی پایهگذاری کرده بود. وهابییت یک تفکر متعصب است که با کسانی که آنها را مشرک و منحرف از اسلام میداند با شدت و خشونت برخورد میکند. برخی از رهبران صهیونیست و سیاستمداران و محققین غربی معتقدند در عربستان هیچ گروه یهودی وجود نداشت و ابن سعود در مورد یهودیت به جز آنچه که در منابع وهابی آمده بود، اطلاعات چندانی نداشت. اما باید گفت که مخالفت اولیه وی با صهیونیستها به دلایل غیر دینی بود و علت اصلی این امر را باید منافع عربستان در خاورمیانه دانست.
همکاری با بریتانیا از مهمترین اصول ابن سعود بود. این کشور تنها قدرت خارجی بود که نفوذ سیاسی و حضور نظامی قدرتمندی در منطقه داشت. بریتانیا قیمومیت فلسطین را بر عهده داشت. ابن سعود چهار دهه به تقویت روابط خود با انگلیس پرداخت و از حمایت مالی این کشور برخوردار بود. بریتانیا بر عراق و شرق اردن حاکمیت داشت که در مجاور مرزهای عربستان و فلسطین بودند. همچنین بسیاری از کشورهایی که زائران حج آنها بخش عمده درآمد عربستان پیش از استخراج نفت را تأمین میکردند، تحت نفوذ انگلیس بودند.
در دهه ۴۰ میلادی با شروع استخراج نفت از سوی شرکتهای آمریکایی در عربستان، نفوذ آمریکا بر اقتصاد این کشور افزایش یافت. این امر باعث شد کشورهای عربی بر عربستان فشار بیاورند که امتیازات شرکتهای نفتی آمریکایی را لغو کند. عربستان از این درخواستها سر باززد و نزدیکی سیاسی بیشتری با ایالات متحده پیدا کرد. عربستان سعی میکرد که همکاری آمریکا و بریتانیا را برای حل بحران فلسطین جلب کند اما این دو کشور در عوض خواستار عدم دخالت عربستان در این موضوع و حل آن از طریق سازمان ملل شدند.
در همین دوره، فلسطینیان مستقیماً با صهیونیستها بر سر سرزمین خود در حال مبارزه بودند اما ابن سعود حاضر نبود بهایی برای فلسطینیان بپردازد. وی تنها به پرداخت مبالغ اندک و ارسال مقدار کمی اسلحه برای فلسطینیان بسنده کرد. بریتانیا فلسطینیان را «شورشی» میخواند و عربستان حاضر نبود علناً از آنها حمایت کنند.
ابن سعود با وجود مخالفت با یهودیان، از اقلیت یهود در فلسطین حمایت میکرد که دلیل آن را جلوگیری از تسلط رقیب سعودیها یعنی خاندان هاشمی بر فلسطین و حل قضیه فلسطین مطابق با میل بریتانیا میدانند.
در دهه چهل میلادی ابن سعود در نشستهای جامعه کشورهای عربی پیشنهاداتی را که به ضرر منافع ایالات متحده و بریتانیا بود رد میکرد و از تعهدات خود در مورد کمک به فلسطینیان پا پس کشید و در کل مخالف جنگ با صهیونیستها بود.
در سال ۱۹۴۸ پس از آنکه رژیم صهیونیستی اعلام موجودیت کرد و چند کشور عربی به این رژیم حمله کردند عبدالعزیز به ارسال محرمانه تعداد اندکی نیروی آموزش ندیده به مصر بسنده کرد. پس از شکست اعراب در این جنگ، عربستان از دخالت در موضوع فلسطین بیش از پیش کنارهگیری کرد و حکام این کشور تنها به انتقاد لفظی از صهیونیستها بسنده میکردند.
ابن سعود با اذعان به نفوذ یهودیان در جهان قصد داشت به خاطر حل بحران فلسطین، امنیت صهیونیستها را تأمین کند. وی معتقد بود که کلید حل درگیری در منطقه در دست قدرتهای بزرگ است و بریتانیا و آمریکا خواستههای فلسطینیان را قبول نمیکنند و خشونتهای یهودیان در این منطقه را نادیده میگیرند. سیاست کلی وی آرامش در منطقه و خودداری از دخالت در درگیریها بود.
در سال ۱۹۸۱ملک فهد که در زمان ابن سعود ولی عهد بود، طرحی هشت مادهای را برای حل بحران فلسطین پیشنهاد داد. در بند هفتم این طرح، رژیم اسرائیل و حضور صلحآمیز! آن در منطقه به طور تلویحی به رسمیت شناخته شده بود. در سال ۲۰۰۲، عبدالله، ولیعهد عربستان که بعداً به پادشاهی رسید در قالب طرحی که خواستار عقبنشینی اسرائیل به مرزهای سال ۱۹۶۷ در مقابل عادیسازی روابط کامل کشورهای عربی با این رژیم بود، رژیم اسرائیل را به عنوان یک دولت یهودی به رسمیت شناخت.
در پایان باید گفت که بررسی پیشینه رویکرد آل سعود به موضوع فلسطین نشان میدهد که حکام این کشور هیچگاه به حمایت جدی از آرمان آزادیخواهی مردم فلسطین نپرداختهاند. از این منظر، رویکرد حکومت کنونی عربستان به رهبری ملک سلمان و ولیعهدش محمد بن سلمان در دوره ترامپ نسبت به حمایت از طرح ناعادلانه معامله قرن و عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی قابل فهم است. این رویکرد، ادامه همان خط مشی پایهگذاران حکومت آل سعود در ترجیح منافع شخصی و رعایت مصالح قدرتهای بزرگ به زیان منافع امت اسلامی و آرمان ملت فلسطین است.
ترجمه گزارش از محسن حدادی