عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: تفسیر آیه ۹۶ سوره «مریم» را در تشییع پیکر شهید سلیمانی دیدیم. خداوند، سردار سلیمانی را دوست داشتنی کرد، چراکه به فکر خدمت به خلق بود. وی حداقل چهل سال مخصوصاً بعد از انقلاب و در دفاع مقدس ایمان را تجربه کرد لذا انبان وی پر از ایمان و عمل صالح بود.
مراسم «سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهان» پنج شنبه شب، ۱۱ دیما،ه از سوی دانشگاه الزهرا با سخنرانی محمدباقر خرمشاد، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. در ادامه متن سخنان خرمشاد، را میخوانید:
شهید سلیمانی بزرگمردی است که یاد او قلب و دل انسان را جلا میدهد. حجم عظیم جمعیتی که در بدرقه شهید سلیمانی حاضر شدند گویای این حقیقت است. این برای من جای سؤال بود که چرا چنین تشییع پیکری با این عظمت برپا شد؟ گونهای دیگر از این سؤال این است که چرا در این تشییع تاریخی هیچ ایرانی از اقشار مختلف غایب نبود؟ به عبارتی دیگر راز این ابراز ارادت بینظیر به کسی که خود را سرباز وطن میدانست چیست که در تاریخ ایران فقط میتوان با تشییع جنازه حضرت امام(ره) مقایسه کرد؟ بنده در این نشست بنا دارم به راز تشییع جنازه عظیم سردار شهید سلیمانی بپردازم.
برای پاسخ به این سؤال سه مفروض دارم. مفروض اول این است که آنچه در تشییع اتفاق افتاد فوق العاده بود؛ به گونهای که هر کسی که امکان حضور داشت حضور پیدا کرد اما آنان که چنین امکانی نداشتند در شهر و روستا شبیه روز عاشورا دیگ بار گذاشتند و انگار روز شهادت ابا عبدالله است؛ هرچند شهید سلیمانی خود را خاک پای سید الشهدا میدانست. در واقع یک سنت شیعی در حد اعلا زنده شد اما چرا آنان که نتوانستند در تشییع حضور پیدا کنند باید از جیب خود خیرات دهند؟ این نشان از فوق العادگی و غیرعادی بودن این پدیده بود.
دومین مفروض بنده که شاید کمتر به چشم آمد حالت بکاء و گریه مردم بود. انگار مردم منتظر بودند تلنگری اتفاق بیفتد تا اشک از چشمان آنها جاری شود. آنها که در نماز میت حضور داشتند شاهد هستند که بغض همه حاضران ترکید. حتی بنده در این روزها که ایام سالگرد ایشان جوانی را دیدم که کشورهای مختلفی را رفته بود، وی گفت با اینکه مذهبی نیستم اما با خبر شهادت سردار سلیمانی گریه کردم.
سومین مفروض به لحاظ روشی این است که نمیتوان صرفاً به روشهای اوبژکتیو این پدیده را تحلیل کرد بلکه باید اندکی سوبژکتیو بود؛ یعنی اگر دو مورد اول را فرض بگیریم باید از منابعی بهره گرفت که از منابع تجربی نیستند بلکه باید از دادههای ماورای طبعیی همانند قرآن و احادیث استفاده کنیم تا عظمت این اتفاق در تشییع پیکر شهید سلیمانی را به درستی تحلیل کنیم. بنابراین بنده در پاسخهایی که به چنین احترام و تکریمی میدهم هم به صورت اوبژکتیو و هم سوبژکتیو تحلیل میکنم تا حق این بزرگمرد را ادا کنیم.
در پاسخ به سؤال اصلی که در اول بحث مطرح کردم در چهار محور بحث میکنم. اولین نکته این است که یکی از علل از جا کنده شدن همه ملت و کلاه از سر برداشتن و سر فرود آوردن در مقابل این عظمت این بود که سردار سلیمانی مخصوصاً در سالیان اخیر به سمبل غرور ملی ایرانیان تبدیل شده بود. برای پیشبرد بحث سراغ لغت دهخدا رفتم که غرور را در به خود بالدین، فخر ورزیدن به دستاوردهای خویشتن یا احساس سرافرازی به سبب موفقیت در امری تعریف میکند اما غرور ملی احساس فخر و سربلندی نسبت و پیشینه تواناییهای ملت خویش است.
با این معنی اگر سراغ سردار شهید سلیمانی برویم به دلایل مختلف در طول سالیان گذشته که عمدتاً هم به روش و منش این مرد بزرگ بر میگشت، وی به نماد غرور ملی ایران تبدیل شد، دستاوردهای او نیز بسیار فراتر از دستاوردهای یک نفر برای یک ملت بود. سردار سلیمانی در خدمت یک ملت قرار گرفته بود و این باعث شد اکثریت ایرانیان در نگاه به این شهید احساس غرور کنند و وی به تجلی این توانایی و توانستن تبدیل شود.
روانشناسان نکتهای تربیتی و اخلاقی دارند و معتقدند در مواجهه، رقابت و مبارزه با افراد و انسانها غرور آنها را نشکنید. این قاعدهای جا افتاده است که انتهای آستانه تحمل آنها غرور آنهاست لذا شکست غرور و به ویژه غرور ملی، ظرفیتهای تازهای را از آن ملت آزاد میکند در حالیکه به ظاهر این ملت به انتهای توان خود رسیدهاند اما شکست غرور ملتها به معنای رد شدن از آستانه غرور آنهاست. در تاریخ ایران چنین موردی را برهههای دیگری تجربه کردهایم؛ مخصوصاً بعد از شکست از روسیه و معاهده گلستان و ترکمنچای، روسها سفیری مغرور به ایران میفرستند که از سر مستی و غرور کارهایی میکند که این بهانهای میشود تا ناگهان ملت ایران شورش کرده، به سفارت روسیه میریزند، سفیر و بسیاری از کارکنان را میکشند و فقط یک نفر از آنان زنده میماند و ماجرایی که اتفاق افتاده را تعریف میکند.
در ترور سردار سلیمانی، ایالات متحده آمریکا مستقیماً به غرور ملی ایرانیان شلیک کرد. ملت ایران در شرایطی قرار داشت که از فشارهای ناجوانمردانه جان به لب بود لذا این ترور انگار ملت ایران را از میان به دو قسمت تقسیم و آنها را شکست؛ منظور از شکست این است که ناگهان از جا بلند شدند. شاید تصور آمریکاییها این بود که ملت از فشارهای اقتصادی درمانده هستند و اگر این اتفاق رخ دهد آنها علیه دولت خود شورش میکنند اما چون شهید سلیمانی تبدیل به نماد ملی شده بود لذا ملت حول وی به پا خواستند و همه بغضها با هم ترکید و عاطفهها آزاد شد. لذا شکسته شدن غرور ملی و تجاوز به آستانه تحمل ایرانیان، پاسخ به سؤال اول است.
نکته دوم این است که سردار شهید سلیمانی در کنار اینکه در بسیاری از زمینههایی که دیگران معمولاً در آن توانایی ندارند پیروز شده بود از سوی دیگر در جایی قرار گرفت که قدرت تصرف در قلوب را پیدا کرد. این قدرت تصرف جز با عرفان عملی حاصل نمیشود که بنده اسم آن را عرفان جهادی گذاشتهایم که خود آن محصول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود. چنین شخصی قدرت دخل و تصرف در فرد و اجتماع پیدا میکند لذا تعرض به او همانند تعرض به تمام انسانهایی است که پیرو مکتب وی هستند. تاریخ ایران پر است از انسانهایی که دارای چنین خصلتهایی هستند. شاه بیت این عرفان این است که سالک، بقیه سیر و مراحل سلوک را تابعی از معامله خود با خدا میکند لذا وصلی زودرس حاصل میشود. این هم پاسخ به سؤال دوم است یعنی با فضای معنوی که برای خود فراهم کرد تبدیل به ولیالله شد و با اولین برخورد، انسانها در مقابل وی خاضع و خاشع میشدند.
سومین پاسخ به سؤال اصلی را از منظر قرآن میدهم. سؤال این است که اگر این تشییع پیکر را به قرآن عرضه کنیم کدام آیه به ما پاسخ بهتری میدهد که چرا برخی از افراد از منظر قرآن محبوب میشوند. ترجمان این تشییع این است که وی محبوب بود و عمیقاً توسط قاطبه مردم دوست داشته میشد. خداوند متعال در آیه ۹۶ سوره «مریم» فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا؛ همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند» ما تفسیر این آیه را در تشییع شهید سلیمانی دیدیم. خداوند، سردار سلیمانی را دوست داشتنی کرد چراکه به فکر خدمت به خلق بود. وی حداقل چهل سال مخصوصاً بعد از انقلاب و در دفاع مقدس ایمان را تجربه کرد لذا انبان وی پر از ایمان و عمل صالح بود. به نظرم چله وی چهل روزه یا چهل شبه نبود بلکه چهل ساله بود و به همین دلیل محبوبیت وی در دلها بسیار بیشتر است.
آخرین پاسخ این است که سردار شهادتی مظلومانه داشت و این مظلومیت برای ملت ایران بسیار معنیدار و اثرگذار است و آنها را به حرکت وا میدارد. در لغتنامه از مظلوم با عنوان ستم رسیده یا کسی که مورد بیدادگری قرار گرفته است یاد کردهاند. نقطه مقابل مظلوم، ظالم یا بیدادگر است. با شهادت حاج قاسم، دو نفر یعنی ظالم و مظلوم در مقابل هم قرار گرفتند چراکه وی مهمان مسئولان عراقی برای تقدیم یک نامه به نخست وزیر بود؛ این را خود نخست وزیر در جلسه پارلمان این کشور مطرح کرد. ترامپ نماد بیدادگری، انسانی فاسد، شرابخوار، مکار، دروغگو، زبون و به تعبیر خود حاج قاسم قمارباز است و شهید سلیمانی نماد خوبی، صمیمیت، صداقت، مروت و جوانمردی بود لذا این شهادت شخصی با تقوا توسط شخصی فاسد و ظالم تمام تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام و مخصوصا عزاداری سید الشهدا را زنده کرد.
مردم معتقد بودند شهید سلیمانی جرمی غیر از این نداشته که از مظلومین در مقابل داعش دفاع کرده است لذا تمام آن تاریخ زنده شد و به همین دلیل شاهد تعظیم ملت ایران در مقابل وی در قالب مراسم عظیم تشییع جنازه و از سوی دیگر درخواست انتقام بودیم لذا این شهادت مظلومانه حرکت ساز شد. انشاء الله خداوند پایان زندگی ما در این جهان را نیز شهادت در راه خود قرار دهد. انتهای پیام